آیت الله قائم مقامی: مجوز برای آتش زدن قرآن جسارتی بزرگ به مسلمانان جهان است/ از نظر فردی نمیتوان به سادگی احکامی چون ارتداد و سبالنبی را صادر کرد
تاریخ انتشار: ۳ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۳۱۲۶۳۹
یک پژوهشگر دینی گفت: اگرچه اقدام برخی دولتهای غربی در صدور مجوز برای آتش زدن قرآن، اشتباهی غیرقابل چشمپوشی و جسارتی بزرگ به مسلمانان جهان است، اما از نظر فردی نمیتوان به سادگی احکامی چون ارتداد و سبالنبی را صادر کرد.
به گزارش خبرنگار جماران، آیتالله سید عباس حسینی قائم مقامی در مراسم عزاداری شب ششم ماه محرم با بیان این مطلب افزود: قرآن قطع نظر از محتوای قدسی آن، دست کم به عنوان یک «نماد و متن مقدس» برای بیش از یک و نیم میلیارد انسان در جهان، باید مورد احترام همه دولتها و نظام بین الملل قرار گیرد و بر این اساس، صدور مجوز قرآن سوزی فارغ از دیدگاه اسلامی، یک جنایت و جسارت علیه آزادی اندیشه، آزادی بیان و نقض اصل کرامت و احترام به عقاید انسانهاست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی با بیان اینکه وقتی دولتهای غربی انتظار دارند هولوکاست به عنوان «نماد اقدام نژادپرستانه» از سوی همه دولت ها و افراد مورد محکومیت قرار گیرد و مخالفت با آن را برنمیتابند، چگونه به قرآن سوزی که یادآور کتاب سوزی رژیم نازیستی و فاشیستی خالق هولوکاست است، مجوز میدهند؟
قائم مقامی با اشاره به لزوم تفکیک بین جنبه فردی و دولتی این نوع اقدام تصریح کرد: اینکه گاه میبینیم مواردی به عنوان مصداق «ارتداد» یا «سبّ النبی» مطرح شده و حکم کیفری در مورد آن صادر می شود، ادعایی است که حتی در چارچوب مبانی فقه سنتی نیز نیاز به بررسی دارد و به نظر نمیرسد در عصر فعلی با توجه به شرایط پیچیده جامعه امروز بتوان مصادیقی را برای عناوینی نظیر ارتداد و سب النبی تعیین کرد.
این استاد علوم اسلامی یکی از لوازم تحقق عنوان «ارتداد و سب النبی» را شناخت واقعی از اسلام و پیامبر اسلام (ص) دانست و افزود: در عصر حاضر که دوره تکثر و تنوع تفسیرها و روایت هاست، چگونه میتوان اطمینان داشت فرد متهم به ارتداد، به شناخت واقعی از اسلام رسیده است؟!
وی موانع رسیدن به این نتیجه را در روایتهای متعدد، متفاوت و گاه متناقض از اسلام و پیامبر اکرم(ص) دانست و ادامه داد: زمانی که ما قرائت های بسیار متفاوت و بسا متناقض و تحریف شده ای از اسلام به جامعه ارائه میدهیم یا رفتار بسیاری از ما سخنگویان و منتسبان به دین در تضاد قطعی با سیره و سنت پیامبر(ص) و آموزه های وحیانی قرار دارد، چگونه میتوانیم مطمئن باشیم مسلمانی که به اصطلاح «بریده» است، تحت تأثیر این تحریف ها و تناقض ها قرار نگرفته باشد؟ در واقع آنچه او نفی میکند، قرائتی منسوخ و تحریف شده از اسلام است.
وی عملکرد برخی نهادهای منتسب به دین نظیر برخی مراکز قدرت و گروههایی از روحانیت را در تخریب نگاه افراد، به ویژه نسل جوان نسبت به دین موثر برشمرد و افزود: در واقع بسیاری از افرادی که از دین بریده و خارج شده اند، از خدا و پیامبرش نبریده اند، بلکه از عملکرد غلط ما به نام دین و اسلام، منزجر شده اند و قطعا نمی توان این افراد را مصداق مرتد یا ساب النبی دانست. بلکه اگر قرار به صدور حکم باشد، قطعا سبّ و هتک عملی شنیعتر از سبّ قولی است و بسیاری از ما مدعیان دینداری برای محکومیت، مستحقتر از چند جوانی هستیم که تمام مجرا و منبع آگاهیشان از اسلام و پیامبر(ص)، افعال و سخنان ماست که چهره ای واژگونه از اسلام و پیامبر ارائه میدهد.
قائم مقامی، ریشه این تحریف و تناقض را در عدم ارائه قرائت صحیح از دین و عدم تفکیک اصل توحید از ایمان دانست و ادامه داد: وقتی ایمان دینی به صورت مطلق جایگزین توحید به عنوان معیار اصلی اسلام میشود، هرگونه انحرافی میتواند در ساحت دین رخ دهد و در این صورت ایمان غیر توحیدی آفریننده و برانگیزنده بزرگترین جنایتها علیه بشریت به نام دین و خدا خواهد شد.
به گفته وی، یکی از بزرگترین و بلکه مهمترین آموزه بی نظیر و استثنائی اهل بیت(ع) در راستای حفظ اصالت دین و وحی الهی، تاکید بر ضرورت تفکیک امر ایمانی از امر توحیدی است و اینکه امر ایمانی میتواند آلوده به شرک گردد، به طوری که امام صادق (ع) رویارویی تاریخی دو مکتب و گفتمان علوی و اموی را بر اساس همین تفاوت «الهیات ایمانی» و «الهیات توحیدی» تبیین مینماید.
آیتالله قائم مقامی واقعه عاشورا را جدی ترین صحنه رویارویی عینی «الهیات ایمانی» امویان در برابر «الهیات توحیدی» اهل بیت دانست و افزود: بسیاری از کسانی که اباعبدالله الحسین(ع) و یارانش را کشتند و اهل بیت پیامبر را به اسارت گرفتند، به گواهی روایات ائمه و مستندات قطعی تاریخی از ایمان قوی دینی برخوردار بودند و با قصد قربت به خدا این جنایت بزرگ را انجام دادند. لذا ایمان دینی اگر تحت کنترل و در ذیل معیار توحید نباشد، به انحراف کشیده شده و آلوده به شرک میشود و به تعبیر قرآن کریم محصول چنین ایمانی بسیار تلخ و زشت خواهد بود : «بِئْسَمَا یَأْمُرُکُمْ بِهِ إِیمَانُکُمْ».
وی، تفاوت سپاه امام حسین(ع) و سپاه عمر سعد را در مقوله توحید دانست و افزود: هر دوسوی واقعه عاشورا، ایمان دینی قوی داشتند، اما ایمان سپاه اباعبدالله(ع) ایمان توحیدی و ایمان سپاه کوفه، ایمان دینی شرک آلود بود.
قائم مقامی دست زدن به خشونت و ظلم ورزی علیه مردم، کینه توزی، عدم نقدپذیری و بینیازی از رأی و نظر دیگران، مطلق گرایی و قساوت را از نشانه های عملی و اخلاقی ایمان شرک آلود دانست و افزود: در تاریخ میبینیم که در سپاه امیرمومنان(ع) یا سپاه امام حسین(ع)، اثری از این نشانه ها نیست؛ اما سپاه اموی آکنده از این نشانه هاست، بنابراین اگر در عملکرد امروز اینگونه نشانه ها را دیدیم، باید مراقب باشیم که به نام امام حسین(ع)، رفتار دشمنان اباعبدالله(ع) را مرتکب نشویم.
منبع: جماران
کلیدواژه: زلزله ترکیه و سوریه عزاداری محرم ارتداد قرآن سوزی الهیات توحیدی هلوکاست زلزله ترکیه و سوریه اسلام و پیامبر قائم مقامی ایمان دینی نشانه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۳۱۲۶۳۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سقوط اندلس با یک تار مو
این منشور چندوجهی ابعاد زیادی دارد که در سالهای قبل و درسه شماره در روزنامه جامجم به برخی ابعاد آن پرداختیم اما بهدلیل بیپایانی این تاریخ پر عبرت و درسآموز و اتفاقاتی که در ارتباط با هجمه و دسیسه دشمن در رابطه با موضوع حجاب و ترویج بیعفتی در سالهای اخیر شدت گرفته است، در این نوشته به وجهی دیگر از آن عبرتهای بیپایان نگاهی افکندهایم.هشدارهایی که کمتر شنیده شد
یکی از شاخصهای رهبران جوامع که بهنوعی نقش هدایت و تعیین مسیر حرکت اساسی جامعه به سوی پیشرفت و تعالی را برعهده دارند، تشخیص بهنگام اموری است که میتواند آینده آن جوامع را مورد تهدید قرار دهد. موضوع تهاجم یا به تعبیری درستتر شبیخون فرهنگی یکی از اموری است که از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی مورد توجه و تاکید حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری بوده است. بهخصوص که حضرت آیتا...خامنهای ازدهه۷۰چندین بار بر این موضوع تاکید و در برخی سفرهای استانی، بهویژه سفر استان خراسان شمالی نکات مهم و ارزشمندی مطرح و در دیداری که در۲۱مرداد۱۳۷۱ داشتند نکات مهمی را درخصوص تلاشهای دشمن برای فروریختن ایمان و اعتقاد جوانان ایران اسلامی که در قالب تهاجم پنهانی و زیرزیرکی دشمن صورت میگیرد، بیان کردند.
معظم له در این دیدار و در فرازی از سخنان خود فرمودند: «...یکی ازراههای تهاجم فرهنگی، این بوده است که سعی کنند جوانان مؤمن را از پایبندیهای متعصبانه به ایمان که همان عواملی است که یک تمدن را نگه میدارد، منصرف کنند. همان کاری را که در اندلس، در قرنهای گذشته کردند. یعنی جوانان را در عالم، به فساد و شهوترانی و میگساری و این چیزها مشغول کردند. این کار، حالا هم انجام میگیرد. من بارها گفتهام: عدهای وقتی در خیابان نگاه میکنند و زنانی را میبینند که حجابشان قدری ناجور است، دلشان خون میشود. بله؛ این کار بدی است. اما کار بد اصلی، این نیست. کار بد اصلی آن است که شما در کوچه و خیابان نمیبینید! کسی به کسی گفت: «چه کار میکنی؟» گفت: «دهل میزنم.» گفت: «چرا صدای دهلت در نمیآید؟» گفت: «فردا صدای دهل من درمیآید!» صدای فروریختن ایمان و اعتقاد ناشی از تهاجم پنهانی و زیرزیرکی دشمن ــ اگر شما ملت و عناصر فرهنگی بیدار نباشید ــ خدای نخواسته، آن وقتی درمیآید که دیگر قابل علاج نیست! جوان جبهه رفته ما را اگر محاصره کردند؛ اگر اول یک ویدئو در اختیارش گذاشتند و بعد او را به تماشای فیلمهای جنسى وادار کردند؛ شهوت او را تحریک کردند و بعد او را به چند مجلس کشاندند، چه خواهد شد؟! وقتی تشکیلاتی وجود داشته باشد، جوان را در اوج نیروی جوانی، فاسد میکنند و حالا دشمن این کار را میکند.»گفتنی است رهبر معظم انقلاب در ششم اسفند ۱۳۸۱ در دیدار جوانان و دانشجویان سیستان و بلوچستان و بیستمز آبان ۱۳۹۴ در دیدار رؤسای دانشگاهها، پژوهشگاهها، مراکز رشد و پارکهای علم و فناوری همچنان بر ضرورت مقابله با تهاجم فرهنگی دشمن و ضرورت «توجه به تجربه اندلس» تاکید کردند. موضوعی که امروزه و با توجه به طرح موضوعاتی انحرافی مانند بحث حجاب و هجمه و دسیسههای دشمن برای استفاده از این مظهر عفاف و پاکدامنی زن مسلمان، اهمیت و دلیل چنان تذکراتی در سه دهه قبل روشن میگرداند.
سروری مسلمانان رویایی که در فساد و انحرافات گم شد
فتح شبه جزیره ایبریا(آندلس) به دست مسلمانان، اتفاقی بزرگ و سرآغاز یک دوران تازه برای تحول و تکاملی بسیار مهم بود. تا قبل از ورود مسلمانان به این سرزمین، اقلیتى ستمکار متشکل ازشهریاران و اشراف ونجباى محلی بریک ملت سرورى و حکومت مىکردند و ایشان را به زشتترین وجه ممکن، مورد بهرهکشى و اجحاف خود قرار مىدادند و آنان را در بردگى بندگى خویش نگاه مىداشتند. در چنین وضعیتى اسلام به این سرزمین آمد تا آن وضعیت نابهنجار را از میان بردارد و فرصتهاى عدالت، آزادى و برابرى را در اختیار همه مردم بگذارد. مسلمانان با این که مدتی گرفتار تثبیت و گسترش فتح بودند، اما به دلیل پیروی از دستورات دین مبین اسلام در مدتی کوتاه توانستند زمینههای آشفتگى را از بین ببرند و اداره امور کشورى را سامان بخشند. پس از آن نیز به سوى استقرار مبانى مدنیت مترقى و اجراى آرمانهاى والاى اسلامى و انسانى حرکت کردند و توانستند زمینههای استقرار تمدنی پیشرو را بنیان بگذارند. سرزمینی آباد که نعمات الهی در آن فراوان بود و میتوانست پاداشی برای آن همه سختی و پیکار و تلاشهایی باشد که به خوبی نتیجه داده بود. به گونهای که پس از فتح طلیطله، طارق به شهری داخل شد که به شهر مائده(سفره) معروف بود. طارق در آنجا مائده حضرت سلیمان را از طلا تشکیل شده بود و اطراف آن مزین به زمرد سبز و پایههای آن(که ظاهرا به شکل میز غذاخوری بوده) از مروارید و یاقوت و مرجان تشکیل شده بود، مقابل چشمان خود دید. این مائده که۳۶۰ پایه داشت درکلیسای شهر نگهداری میشد که طارق آن را به عنوان غنایم با خود برد و به همراه سایر غنایم آن را تقدیم خلیفه مسلمین در دمشق کرد. خلفای بعدی از این مائده وجواهرات آن،برای تحکیم و تزئین کعبه استفاده کردند.مسلمانان با فتح و پیروزی به سرزمینی پا نهاده بودند که خداوندمتعال نعماتش را برمردم آن سرزمین تمام کرده بود و بعد ازاین واقعه مهم تاریخی، زمان زیادی نگذشت که آندلس به یک تمدن عظیم تبدیل شدوبسیاری ازحکما و ادبا و فلاسفه بزرگ در آنجا گرد هم آمدند.
بیعفتی و بیحجابی مقدمهای برای سقوط
اما این همه ماجرا نبود. آنها قصد داشتند تا برای عملی کردن اهداف خود که نابودی مسلمانان را نشانه گرفته بود، راهی را بروند که مقدمهاش از بین بردن حجب و حیا و بیخاصیت کردن ارزشهایی بود که نقشی مهم در حفظ و صیانت از جامعه و خانواده در دین مبین اسلام داشت. در آغاز این برنامه و توطئه، تلاش کردند تا حساسیتی ایجاد نشود و زنان و دختران مسلمان که به نوعی دختران و زنان نیروهای فاتح بهشمار میآمدند، از ماجرایی که در ذهن آنان میگذشت، بویی نبرند. آنها نقشه خود را با استفاده از زمینهای کلید زدند که در آن مرحله، چندان حساسیتی برنمیانگیخت. کار را با زنان و دختران بومی شروع کردند. دختران مسیحى که قهرا از همان وقت بىحجاب بودند و همانگونه زندگى مىکردند، طمه خوبی برای شکار مورد نظر آنان بود. با چنین هدفی، این دخترکان زیبا و عشوهگر مأمور شدند تا روز به روز خودشان را برهنهتر کرده و در حد اعلا آرایش کنند و به دلربایى بپردازند. موضوعی که در ابتدا به نظر توطئهای بزرگ نمیرسید اما نقشه فاسد کردن مسلمانان اگر خیلى خوب کار خودش را میکرد، میتوانست منجر به نابودی بنایی شود که بر پایه یک مقاومت و ایمان بینظیر، تاسیس شده بود. طرحی که به اصطلاح گرفت و در نتیجه اجرای آن کمکم جوانان مسلمان به شراب، قمار، مجالس عیاشى و امثال اینها عادت کردند.
همین یک تار مو کافی است
در کنار آن این موضوع علاوهبر تاثیر بر جوانان و حتی مردان متاهل، زنان و دختران مسلمان را نیز به گونهای دیگر تحتتاثیر خود قرار داد. به نحوی که آنان در واکنش به بیبندوباری مردان و جوانان خود، به قصد انتقامگیری، حجاب را دستمایه قرار دادند و به سوی شلحجابی و کمکم بیحجابی گرایش پیدا کردند. در ادامه نیز کمکم و با عادی شدن بیحجابی و کمحجابی، احساس کردند که در چنان جامعهای میتوان کمی راحتتر بود و آزادتر پوشید و زندگی کرد. خبری که وقتی به گوش پاپ رسید، گفت: «همین یک تار مو بیرون بودن هم کافی است، چون در ادامه آن دستههای مو بر شانهها افشان خواهد شد و باید نوید بدهیم که دیگر کار مسلمین تمام شد. حالا ما هستیم که میتوانیم بگوییم دوباره فاتح اندلسیم.» از همان دوره بود که آنان با ترفندها و برنامههای دقیقتری به ارکان فکری و نظام ارزشی ملت از درون فاسدشده هجوم آوردند و در ادامه آن، زمانی که بر امور مسلط شدند، قتلعامى از مسلمین کردند که گوستاولوبون - که خودش فرانسوى است - مىگوید: «دنیا چنین فاجعهاى به خود ندیده است.» در ادامه این ماجرا مردمان و حاکمان شکستخورده قبلی که به دنبال انتقامی سخت بودند، بر صغیر و کبیر، بر زن و مرد رحم نکردند و چنین شد که سپاه مسلمین با آن که در مکتب اسلام رشد کرده بود و با اعتقاد و یقین معنوی، اراده و عزم راسخ، حس سرشار از غیرت و سلحشوری و روحیه حماسی به میدان مبارزه آمده بود و مدت زمان زیادی فاتح میدان مبارزه شده، سپس آندلس را به مهد تمدن اسلامی مبدل کرده بود، بر اثر عدم رعایت تعالیم مکتب خود و غرق شدن در شهوات پست حیوانی به خاک سیاه نشست.مردمی که زمانی فاتح و بزرگ آنجا بودند هرگونه احساس تعالى، اعم از تعالى مذهبى، اخلاقى، علمى یا هنرى را از دست دادند؛ زیرا انسان شهوتران نهفقط نمىتواند احساسات عالى مذهبى را در خود بپروراند، بلکه احساس عزت و شرافت و سیادت را نیز از دست مىدهد و شهامت و شجاعت و فداکارى را نیز فراموش میکند؛ زیرا آنکه اسیر شهوات است، جاذبههاى معنوى اعم از دینى، اخلاقى، علمى و هنرى، کمتر در او تأثیر دارد، بنابراین هنوز هم اقوام و ملتهایى که تصمیم مىگیرند روح مذهب، اخلاق، شهامت، شجاعت و مردانگى را در جوامع از بین ببرند، از همین حربه استفاده میکنند؛ امری روشن که استعمار غرب نیز این برنامه را در قرون اخیر بهصورت دقیق و حسابشدهای در کشورهاى اسلامى اجرا کرده است.
هرچه عرب هست را گردن بزنید
دامنزدن به مفاسد اخلاقی و ازجمله حمله به حجاب و عفاف پایان کار نبود و چنان سرنوشت تلخی را برای مسلمانان رقم زد که بد نیست در اینجا به شیوه نابودی مسلمانان در اندلس به نقل از گوستاو لوبون فرانسوی بپردازیم. وی مینویسد: در سال ۱۴۹۲ که فردیناند (رهبر نظامی مسیحیان) اسپانیا را از اعراب گرفت، در ابتدا به اعراب در زبان و مذهب آزادی داد، ولی در سال ۱۴۹۹ پیمانی را که دراینباره با مسلمانان بسته بود شکست و شروع به تعدی و آزار آنها کرد و بالاخره به ریشهکنکردن آنها منجر شد. مسیحیان نخست مسلمانان را وادار به پذیرش دین مسیحیت کردند، سپس محکمههای تفتیشی تشکیل دادند و به بهانه اینکه واقعا به دین مسیح درنیامدهاند دستور سوزاندن مسیحیان تازهوارد را دادند. البته این کار بهتدریج صورت میگرفت، زیرا نمیتوانستند چندین میلیون عرب و مسلمان را به یکباره بسوزانند. از این رو کشیش بزرگ یکی از شهرهای اسپانیا که در ضمن رئیس محکمههای تفتیش نیز بود، دستور داد تمام عربهایی که دین مسیح را نپذیرفتهاند، از پیر و جوان، زن و مرد و بزرگ و کوچک؛ همه را گردن بزنند. البته راهب دومینکی بلیدا به این هم اکتفا نکرد و دستور داد هرچه عرب هست، حتی آنهایی را که مسیحی شدهاند، گردن بزنند، زیرا او میگفت محال است اعرابی که مسیحی شدهاند از روی حقیقت و صداقت به این دین گرویده باشند، پس بهتر است همه را بکشیم تا خدا در عالم آخرت میان آنها حکومت کند و هرکدام را که بهراستی به دین نصرانیت درنیامدهاند، داخل جهنم نماید. اگرچه این رأی را جامعه کشیشان پسندیدند ولی دولت اسپانیا مصلحت ندید آن را انجام دهد اما درعوض دولت در سال ۱۶۱۰ میلادی دستور داد تمام مسلمانان از اسپانیا بیرون روند و مهاجرت کنند. چنانچه بسیاری از دانشمندان تاریخنویس گفتهاند از زمانی که فردیناند اسپانیا را فتح کرد تا آخرین مهاجرت مسلمانان سهمیلیون نفر از نفوس اسپانیا کاسته شد و قتلعام سان بارتلمی دربرابر این کشتارهای دستهجمعی و بیرحمانه افسانه کوچکی بیش نیست.
اندلسیکردن ایران؛ هشداری که جدی گرفته نشد!
آنچه خواندید فرازی کوتاه از عبرتهایی بود که در تاریخ ثبت شدهاند، اما مهمتر از این عبرتها کلام رهبر معظم انقلاب است که بارها درخصوص عبرتهای شکست اندلس، ازجمله دردیدار باجوانان ودانشجویان سیستانوبلوچستان در روز۶اسفند۱۳۸۱ هشدار دادند و فرمودند:«...سیاست امروز، سیاست اندلسیکردن ایران است! موضوعی که من با شما در میان میگذارم، شکل موعظه ندارد؛ بلکه موضوعی اساسی است که با بهترین عناصر یک ملت ــ که شما جوانان باشید ــ در میان گذاشته میشود. فقط شما مخاطب من نیستید؛ این سخن را جوانان سراسر کشور هم خواهند شنید. نسل جوان کشور که بیش از نیمی از ملت و جمعیت کشور است، باید بداند در مقابل آرزوهای بزرگ، آرمانهای بلند و هدفهای مقدس و قابل قبول و موجه او چه موانعی وجود دارد... .»
خدا کند مصداق این کلام مولا علی(ع) نباشیم که میفرمایند:«هرکس به وقت یاری رهبرش در خواب باشد، زیر لگد دشمنانش بیدار خواهد شد.»